دیدار فرزند یکی از شخصیتهای نظام با اعضای فرقه بهاییت حکایت از برنامه سران این تشکیلات در سرزمینهای اشغالی و ستاد جنگ تبلیغاتی آن دارد تا از حربه «جنجالسازی» و «مظلومنمایی» استفاده کند و در اجرای فرمان از پایتختهای غربی، به این بهانه فشارهای بینالمللی و حقوق بشری را بر ایران افزایش دهد.
به گزارش گلستان ما به نقل از مشرق، در روزهای اخیر، اقدام جنجال برانگیز و تابوشکنانه فرزند یکی از چهرههای شناخته شده انقلاب اسلامی، در دیدار با یکی از سران فرقه بهاییت، و انتشار گسترده تصاویر این دیدار، و همچنین پافشاری فرد مورد نظر بر درستی کار خویش، بار دیگر بهانه ای به دست تشکیلات رهبری این فرقه، مستقر در سرزمینهای اشغالی و ستاد جنگ تبلیغاتی آن داد تا از حربه «جنجال سازی» و «مظلوم نمایی» استفاده کند و در اجرای خطوط دیکته شده از پایتختهای غربی، به این بهانه فشارهای بین المللی را بر ایران افزایش دهد.
از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، پایه همه دعاوی رهبری بهاییت برای مظلوم نمایی و امتیاز گیری، تحت فشار و تبعیض و ظلم قرار گرفتن از سوی جمهوری اسلامی به دلیل عقاید و باورهای «دینی» بوده است.
وقتی این ادعا، در کنار ادعای دیگر، یعنی «عدم مداخله پیروان بهاییت در سیاست» مطرح می شود، برد رسانه ای و تاثیرگذاری بیشتری هم پیدا می کند. در سطور پیش رو، بدون ورود به محتوای این فرقه و «دین» نبودن آن(که در آینده به ان خواهیم پرداخت)، تنها به بررسی برخی سوابق از پیوندهای بهاییت، به عنوان یک تشکیلات متمرکز و به شدت سازماندهی شده، با رژیم صهیونیستی می پردازیم، تا نوری بر صحت دعاوی مطرح شده بیاندازیم.
به گزارش مشرق ، درباره پیوندهای تاریخی میان بهاییت و صهیونیزم جهانی مقالات و پژوهش های زیادی توسط متخصصان فن نگاشته شده است. شواهد تاریخی و برخی تقارن های آشکار میان این دو پدیده، فارغ از بررسی اسناد و شواهد، خود سوالات جدی را درباره قرابت و خویشاوندی این دو در ذهن ناظر آگاه برمی انگیزد.
«عبدالبهاء»، معروف به «عباس افندی»، پسر بهاء الله(موسس فرقه بهایی)، در جریان جنگ جهانی اول، به واسطه نفوذ و تشکیلاتی که در خاک فلسطین پیدا کرده بود، در اجرای پروژه اسکان یهودیان در خاک فلسطینف کمک های قابل توجهی به بریتانیایی ها کرد که از حامیان و حتی بانیان جنبش بابیه و بعد بهاییت محسوب می شدند.
مرکز صهیونیزم یهودی و بهاییت، هر دو در سرزمین اشغال شده فلسطین واقع است، یکی در اورشلیم و یکی در «عکا». هر دوی این فرقه ها به شیوه خود توجیه گر امپریالیزم و مورد حمایت امپریالیزم هستند(که در ادامه به آن خواهیم پرداخت). هیچ گاه از زبان رهبران صهیونیزم و بهاییت نسبت به یکدیگر انتقادی شنیده نشده است.
همسر کانادایی الاصل «شوقی افندی»، سومین رهبر بهاییت(معروف به باغبان امر خداوند)، زمانی که در 1961 عضو ارشد هیات 9 نفره رهبری بهاییان بود، گفت:
«اگر بتوانم انتخاب کنم، ترجیح می دهیم که این آیین جدید در «سرزمین جدید»رشد کند(اسراییل). در واقع، باید بگویم که آینده ما و اسراییل به هم پیوسته و شبیه حلقههای یک زنجیر است.»
حقیقت این است که سرزمین اشغالی تحت کنترل صهیونیستها، بهشت بهاییان است. هر چه قدر مسلمانان، و با درجات کمتر مسیحیان، در اسراییل تحت فشار، آزار و تبعیض هستند، بهایی ها راحت و آسوده و مبسوط الید زندگی می کنند.
مکان های به اصطلاح مقدس بهاییان، معاف از مالیات است و توسط ارتش و نیروهای امنیتی رژیم صهیونیستی حافظت میشود، در حالی که اماکن مقدس مسلمین و حتی مسیحیان مورد بی حرمتی و تخریب مداوم قرار دارد.
زمینهای فلسطینیها که صاحبخانه و ذیحق هستند، توسط نظامیان صهیونیست غصب میشود، ولی همین زمینهای غصبی از دهه ها پیش توسط ارتش به توسعه اماکن مورد احترام بهاییان اختصاص داده شده است.
بهاییان مدعی اند که بر اساس آموزههای «بها الله» در سیاست دخالت نمی کنند، لیکن به طور مداوم در حال محکوم کردن «نقض حقوق بشر» در کشورهای ناهمسو با منافع آمریکا و اسراییل هستند. با این حال حتی یک مورد اعتراض از رهبران بهایی نسبت به نقض حقوق بشر توسط اسراییل، آمریکا یا سایر دولت های غربی در تاریخ ثبت نشده است. رهبران بهایی از زمان تاسیس رژیم صهیونیستی همواره روابط نزدیک با بدنام ترین سیاستمداران این رژیم داشته اند، لیکن همچنان بر عدم مداخله خود در سیاست تاکید می کنند!
در حالی که بهایی ها مرتبا شعار «جدایی دین از سیاست» را به عنوان یکی از مبانی اعتقادی فرقه خود مطرح می کنند، خود از حامیان سرسخت یک دولت اساسا شکل گرفته بر مبنای مذهب، به نام دولت صهیونیست اسراییل هستند.
آرمان نهایی بهاییت، تشکیل یک حکومت جهانی یکپارچه به رهبری «بیت العدل اعظم» واقع در حیفاء در سرزمین اشغالی است که 9 عضو آن در فرقه بهایی معصوم و بری از خطا شناخته می شوند و به هیچ کس جز وجدان خود و خداوند جوابگو نیستند! آرمان حکومت جهانی، به مرکزیت اورشلیم مبنای اعتقادی صهیونیزم هم هست!
اولین بار، «الکساندر تورنانسکی»، افسر، تئوریسین نظامی و شرق شناس روس (که بارها ماموریت های دیپلماتیک در کشورهای غرب آسیا، از جمله ایران انجام داده بود) کتاب اصلی بهاییان موسوم به «کتاب اقدس» را به یک زبان غیر عربی، یعنی روسی، ترجمه و منتشر کرد(1898) و خدمت بزرگی به فرقه بهاییت برای تبلیغات و عضوگیری در کشورهای غیراسلامی انجام داد. تورنانسکی که ریشه در یکی از خاندان های قدیمی یهودی لیتوانی و لهستان داشت، یکی از شخصیت های مورد احترام بهاییان است. این اقدام، درست یک سال بعد از برگزاری اولین «کنفرانس جنبش صهیونیزم» در شهر بازل سوئیس انجام گرفت که در آن ایده تشکیل کشوری یهودی مطرح شد.
عباس افندی(عبدالبهاء) از 1909 تا 1912 رهبران صهیونیست های اسراییل را به مقر تشکیلات خود در «کوه کرمل» می پذیرفت. از چهره های مهمی که با شوقی افندی در ارتباط بودند، «اسحاق بن زِوی» و همسرش بودند. اسحاق بن زوی بعد از تاسیس غیرقانونی رژیم صهیونیستی در 1948، دومین رییس جمهور این رژیم شد(به مدت 10 سال). شواهدی از روابط عبدالبهاء با خاندان «روچیلد»، یعنی مهم ترین حامی و سرمایه گذار طرح انتقال یهودیان به فلسطین، و از متنفذترین خاندان های صهیونیست حال حاضر، نیز وجود دارد.
این روند در زمان جانشین عباس افندی، یعنی شوقی افندی هم ادامه یافت و حتی روابط دوجانبه گرم تر هم شد.
همسر شوقی افندی، «روحیه ربانی» (با نام اصلی مری ماکسول و اصلیت کانادایی) در کتاب زندگی نامه همسرش چنین نوشت:
«یکی از اولین اقدامات(جنبش استقلال یهودیان-صهیونیزم)، زمانی که هنوز جنگ ها ادامه داشت، قرار دادن اعلانی روی معبد بهاءالله بود-واقع در عکا که نسبت به معابد حیفا دورافتاده تر محسوب می شد- که طبق این اعلان این معبد یک «مکان مقدس» محسوب می شد که رفتار محترمانه با ان از سوی همه یهودیان تضمین شده بود.»
وقتی اسحاق بن زوی به ریاست جمهوری رسید، در آپریل 1954 با همسرش به دیدار شوقی افندی در عکا رفت. دیداری که منجر به روابط گرم میان آن دو شد. خود شوقی افندی کمی بعدتر به دیدار رییس جمهور و همسرش در اورشلیم رفت.
در 6 دسامبر 1955، شهردار صهیونیست حیفاء، «آبا خوشی» از عبادتگاه بهاییان در ویلمت ایالت ایلینوی امریکا بازدید کرد و مورد استقبال «آملیا کالینز»، نایب رییس شورای بین المللی بهاییان و «هوراس هالی»، دبیر کل مجمع معنوی ملی بهاییان امریکا قرار گرفت.
در 1959، دو سال بعد از مرگ شوقی افندی، هیات 9 نفره رهبری بهاییان، موسوم به «ایادیان امرالله» با رییس جمهور رژیم صهیونیستی، اسحاق بن زوی دیدار کردند.
کمی بعدتر، هیاتی شامل ایادیان امرالله و اعضای بیت العدل اعظم این بازدید را در دیدار با شازار در کاخ ریاست جمهوری رژیم صهیونیستی (بیت هناسی) در اورشلیم پس دادند.
«حیم هرتسوگ»، ششمین رییس جمهور اسراییل، در 21 اکتبر 1984 به دعوت رسمی بیت العدل از مرکز جهانی بهاییان در عکا دیدار کرد.
«اسحاق رابین»، نخست وزیر رژیم صهیونیستی هم در 13 ژوئن 1994 به بازدید مرکز جهانی بهاییت رفت تا از نزدیک در جریان پروژههای ساخت و توسعه این مرکز قرار بگیرد. معمار ارشد و مدیر این پروژه، فردی به نام «فریبرز صهبا»، در این دیدار راهنمایی اسحاق رابین را بر عهده داشت و «آلبرت لینکلن»، نایب دبیرکل «جامعه بین المللی بهاییان» هم انان را همراهی می کرد.
وزیر خارجه وقت اسراییل، «شیمون پرز» و شهردار وقت حیفاء، «عمرام میتزنا»، هر کدام جداگانه در همان سال دیدار مفصلی از بیت العدل انجام دادند و ناهار را هم میهمان رهبران بهایی بودند. شیمون پرز در دیدار خود مراسم ادای احترام به معبد باب را هم به جا آورد.
در می 1994 هم «آمنون روبینشتاین»، وزیر فرهنگ و اموزش رژیم صهیونیستی مهمان رهبران بهایی در بیت العدل بود.
سخاوت اسراییلی در خدمت بهاییت
وقتی شوقی افندی در دهه 1950 تصمیم گرفت مرکزیت فرقه بهایی را در سرزمین های اشغالی تثبیت کند، رایزنی های خود را با مقامات صهیونیست آغاز کرد. رژیم اسراییل برای تحقق پروژه شوقی افندی و طرح های او موسوم به «برنامه ده ساله»، همه زمین ها و املاک متعلق به غیربهاییان را در کوه کرمل خریداری یا مصادره کرد و در اختیار بیت العدل گذاشت. پول هنگفتی صرف خریداری زمین و ساخت وساز برای برپایی مشرق الاذکار بهاییان در حیفاء شد که بدون شک بخش عمده ان را دولت اسراییل تامین کرد. این هزینه ها، شامل خرید باغ های بزرگ و وسیعی در دامنه کوه کرمل می شد که در طول سالیان بعد به توسعه ساختمان ها و مراکز متعلق به رهبری فرقه اختصاص یافت. مجموعه زمین هایی که در 1954 برای ایجاد مرکز جهانی یهودیان در اختیار «ایادیان امر الله» قرار گرفت بین 300 تا 400 هزار متر مربع بود.
دولت اسراییل نه تنها در همان دهه 1950، تشکیلات مرکزی بهاییت را در سرزمین های اشغالی به رسمیت شناخت و جایگاه معنوی بالایی برای آن قایل شد، که شاخه ها و موسسات بین المللی آن را هم تایید کرد. این یکی از مهم ترین عوامل توسعه نفوذ و مرکز بهاییت مستقر در سرزمین های اشغالی در کشورهای دیگر جهان بود.
اصولا وقتی «شورای بین الملل بهاییت»، به عنوان شاخه اجرایی بیت العدل در 1951 تاسیس شد، یکی از مهم ترین وظایف آن ارتباطات مستمر با وزرارتخانه ها، و اعضای کابینه اسراییل و مقامات شهری حیفاء و عکا بود.
تشکیل «اداره بهاییت» در وزارت امور مذهبی اسراییل، به رسمیت شناختن آیین ازدواج بهایی، معاف کردن دانش اموزان بهایی از رفتن به مدرسه در اعیاد و مناسبت های بهایی، معافیت املاک و اموال بهاییان از مالیات و عوارض گمرگی و.... همه شواهدی از حمایت همه جانبه مقامات صهیونیست از تشکیلات مرکزی بهاییت در قلمرو تحت کنترل این رژیم بوده و هست.
در پیام «هیات ایادیان امرالله» به مناسبت مرگ «شوقی افندی» در ژانویه 1958، آشکارا می توان همدلی و همراهی میان اورشلیم و عکا را دید:
" امواج اخلاص و همدردی عمیق و تاثر، از طرف مقامات دولت اسراییل و مردم آن، جامعه بهایی را در بر گرفت. از رییس جمهور، تا نخست وزیر و اعضای کابینه، تا شهروندان ساده، احترام و تسلیت خود را نثار کردند؛ همواره دولت اسراییل پاسخگوی(ما) است..."
منابع:
http://bahai-israel.webs.com/faq.htm
http://bahai-imperialism.blogspot.co.uk/p/bahai-faith-and-zionism.html
http://bahaism.blogspot.co.uk/2011/12/israeli-zionist-war-on-palestinian.html
http://islamqa.org/hanafi/askimam/28718
© کپی بخش یا کل هر کدام از مطالب گلستان ما با ذکر منبع امکان پذیر است.
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری گلستان ما در وب سایت منتشر خواهد شد
پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد